به نظر می رسد توجه به راهکارهای اقتصاد مقاومتی برای عدم خام فروشی نفت، در کنار جدی گرفتن برداشت صحیح و مناسب از میدان های مشترک نفت و گاز از مهمترین مشخصه های تصمیم سازی درست نفتی است. باید به گونه ای عمل کنیم که از بند وابستگی نفت رها شویم. چرا که این ثروت عظیم ملی به جای اینکه به شکوفایی اقتصادی منجر شود، دارد به زمینه ای برای انفعال اقتصادی منجر می گردد. مهم این نیست که ایران چقدر نفت دارد، مهم این است که از این منبع عظیم تا چه حد در جهت رشد و شکوفایی استفاده می کند.
یکی از رموز موفقیت اقتصاد هر کشور عدم وابستگی به منابع خدادای مانند نفت و اتکا به درآمدهای حاصله از سایر حوزه های اقتصادی آن کشور است. در این زمینه و با توجه به اینکه ایران سالهای سال متکی به درآمدهای نفتی بود، طی سالهای اخیر مسوولان اتکا به درآمدهای حاصل از مالیات و سرمایه گذاری در سایر حوزه ها را ناجی اقتصاد کلان کشور می دانند.
ایران که خود زمانی صادر کننده منسوجات با کیفیت خصوصا پارچه های ابریشمی بود به وارد کنننده منسوجات تبدیل شده بود. اوژن فلاندن باستان شناس فرانسوی در بازدیدی از اصفهان در 1840 مینویسد: «از کارخانجات نساجی و اسلحهسازی و زربفت و مخمل ایران که روزگاری محصولات آن به تمام مشرق زمین صادر میشد، خبری نیست و همه نابود شده اند. محصولات ایران از بین رفته و بویژه همجواری با انگلستان نتیجه شومی بخشیده است.
زیرا مقدار زیادی محصول را به بهایی بسیار نازلتر از آنچه در خود ایران ساخته میشود در بازارهای ایران بفروش میرسانند.» همچنین جرج کرزن سیاستمدار انگلیسی در “کتاب ایران و قضیه ایران” می نویسد: «گذشته از اشیاء تجملی غربی که طبقات بالا به آن معتاد شده اند، پوشاک همه طبقات جامعه، از مردان گرفته تا زنان، جملگی از غرب وارد میشود. ابریشم، ساتن و ماهوت برای طبقات اعیان و قماش نخی و پنبه ای برای همه طبقات. لباس یک روستائی ساده از منچستر یا مسکو می آید و نیلی را که همسر او بکار میبرد از بمبئی وارد میشود. در واقع از بالاترین تا پایین ترین مراتب اجتماعی بطور قطع وابسته و متکی به کالاهای غربی شده اند.»